تحولات لبنان و فلسطین

۲۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۲
کد خبر: 1005466

رژیم پهلوی و استحاله زیارت

جواد نوائیان رودسری

بحث درباره ارتباط میان رژیم پهلوی و مذهب، بحثی خاص و حساس است که بدون نگرش دقیق به شواهد تاریخی قادر به ارزیابی دقیق آن نخواهیم بود. رضاخان علیرغم تظاهر به مذهب پیش از رسیدن به قدرت، بعد از تبدیل شدن به رضاشاه به ناگاه رویه‌ای متفاوت در پیش گرفت.

بحث درباره ارتباط میان رژیم پهلوی و مذهب، بحثی خاص و حساس است که بدون نگرش دقیق به شواهد تاریخی قادر به ارزیابی دقیق آن نخواهیم بود. رضاخان علیرغم تظاهر به مذهب پیش از رسیدن به قدرت، بعد از تبدیل شدن به رضاشاه به ناگاه رویه‌ای متفاوت در پیش گرفت و به سرکوب شعائر و نمادهای مذهبی پرداخت و در همان حال، مدعی عرضه نگاهی دگراندیشانه به دین شد که تنها متضمن بقای قدرت او و البته زیر و کردن ساختارهای فکری و عقیدتی مردم به سود جریان وابسته غربگرا بود. در فضای غبارآلود و البته پراختناقی که رژیم پهلوی ایجاد کرد، انکار ضرورت‌های دینی امری متداول محسوب می‌شد و تلاشی گسترده برای به حاشیه راندن علما، به عنوان متخصصانِ صاحب صلاحیتِ شریعت آغاز گردید و با ترویج نوعی اباحی‌گری، دست عُمّال رژیم برای هتک حرمت شعائر دینی و نفی ارزش‌های اصیل مذهبی و تعالیم غیرقابل انکار شارع مقدس باز گذاشته شد. این اقدام از همان ابتدا با مقاومت و اعتراض برخی علما همراه بود؛ اما رژیم پهلوی با به کار گرفتن سیاست سرکوب، ارعاب و ترور، کوشید تا مخالفان این رویکرد را از سر راه بردارد.

نخستین نمونه قابل ذکر در این زمینه، ضرب و شتم آیت‌الله شیخ محمدتقی بافقی به دست رضاشاه و در حرم حضرت معصومه(س) در نوروز ۱۳۰۶ش و به جرم اعتراض آن عالم مبارز به عدم رعایت پوشش اسلامی از سوی خانواده شاه در مراسم تحویل سال حرم کریمه اهل‌بیت(ع) بود. گام‌های بعدی رژیم برای نهادینه کردن این رویکرد، بعد از ماجرای کشف حجاب و سرکوب‌های وحشیانه مربوط به آن، با تأسیس سازمان پرورش افکار در سال ۱۳۱۷ش که هدفی جز نهادینه کردن فرهنگ ضددینی و اشاعه تفکرات مطلوب رژیم پهلوی نداشت، برداشته شد. این رویه، با شدت و حدت بیشتری در دوره پهلوی دوم نیز، ادامه یافت و نهایتاً با واکنش‌ امام خمینی و آغاز نهضت اسلامی، در سال‌های ۴۱ و ۴۲، به یک تقابل تمام عیار انجامید. نکته جالب توجه اینجاست که رژیم پهلوی، با وجود مشاهده اعتراضات عمومی نسبت به رویکردهای ضددینی‌اش، خود را آن‌قدر قدرتمند می‌دانست که به این اعتراضات وقعی ننهد. تغییر تاریخ رسمی کشور از هجری به شاهنشاهی، یکی از این اقدامات بود که نشان می‌داد رژیم به دنبال قطع ارتباط فرهنگی و اعتقادی مردم ایران با اسلام است و برای این طرح، نقشه‌های گسترده و حساب‌شده‌ای دارد.

با چنین رویکردی، فرجام دین و نهادهای دینی در جامعه ایران چه می‌شد و نهادهای اصیلی مانند آستان‌قدس رضوی چه سرنوشتی پیدا می‌کرد؟ شواهدی که در ادامه مورد بررسی قرار می‌گیرد، می‌تواند تا حدودی مخاطب را برای کشف پاسخ این پرسش یاری دهد.مسئله هتک حرمت بارگاه منوّر رضوییکی از ابعاد قابل مطالعه درباره نوع رویکرد رژیم پهلوی نسبت به بارگاه امام رضا(ع)، مسئله هتک حرمت این مکان مقدس است؛ مطالعه‌ای که می‌تواند در کشف انتهای فرجام سیاست‌های رژیم نسبت به آستان‌قدس رضوی مؤثر باشد. با هم نمونه‌هایی از شواهد تاریخی در این زمینه را مرور می‌کنیم: 

سرکوب قیام مسجد گوهرشاد: در سال ۱۳۱۴ش، در حالی که مردم مشهد در اعتراض به بازداشت مرجع تقلید خود و نیز، سیاست‌های ضددینی رژیم پهلوی در مسجد گوهرشاد متحصن شده‌بود، با وحشیانه‌ترین شکل ممکن مورد حمله قرار گرفتند که در پی آن تعداد زیادی از زائران حرم مطهر رضوی شهید و مجروح شدند.

تعطیلی مراسم عزاداری: در دوره پهلوی عزاداری در حرم مطهر رضوی ممنوع و زائران این آستان از برگزاری مراسمات عزاداری محروم شدند. این در حالی بود که بخشی از موقوفات آستان‌قدس رضوی به موضوع عزاداری در ماه‌های محرم و صفر و ایام شهادت و حزن اهل‌بیت(ع) اختصاص داشت.

تعطیلی و نابودی مدارس علمیه: عُمّال رژیم پهلوی بخش مهمی از مدارس علمیه قدیمی در اطراف حرم رضوی را تعطیل و یا تخریب کردند. بعضی از این مدارس مانند مدرسه مستشاری (یا ملاتاجی)، فرجام ناگواری یافت و به انبار یا اصطبل تبدیل شد. این اقدامات، البته ارتباطی با طرح توسعه اطراف حرم نداشت و به سیاست ضددینی رژیم مربوط بود. 

تعطیلی مراسم سنتی در حرم: یکی دیگر از شواهد مربوط به تلاش رژیم برای استحاله فرهنگ اسلامی و رضوی را باید در نفی و موقوف کردن مراسم سنتیِ در پیوند با این فرهنگ جست‌وجو کرد. مثلاً آیین قدیمی و مورد توجه «نقاره‌زنی» در دوره رضاشاه تعطیل شد و تنها در میانه دهه ۱۳۲۰ش، بعد از فرار وی، فرصت احیای آن به دست آمد.

هتک حرمت بی‌شرمانه در روضه منوّره: یکی از غیرقابل بخشش‌ترین اقدامات رژیم پهلوی در حرمت‌شکنی بارگاه امام رضا(ع) به کار گماردن عبدالعظیم ولیان به عنوان نایب‌التولیه آستان‌قدس رضوی بود؛ فردی که به گواهی اسناد ساواک کوچکترین حرمتی برای حرم مطهر قائل نبود و از وارد کردن افراد غیرمسلمان و حتی پیرو فرقه ضاله بهائیت به مراسم سنتی و مقدسی مانند غبارروبی ضریح مطهر، ابایی نداشت. طبق گزارش ساواک در شهریور ۱۳۵۷، ولیان گستاخی و شرارت را به مرحله‌ای رساند که بعد از نوشیدن مسکرات در مراسم غبارروبی شرکت کرد و خشم مردم و خدام حرم رضوی را برانگیخت. این اتفاق، یکی از تلخ‌ترین وقایع تاریخ حرم رضوی است.

غارت موقوفات و اموال حرم مطهر رضوی: غارت و نابودی هدفمند موقوفات، به عنوان پشتوانه مادی امور خیریه و اداره اماکن مقدس، به ویژه آستان‌قدس رضوی، در دوران رضاشاه و با تأسیس قانون اوقاف کلید خورد، اما با تصویب قانون فروش موقوفه‌ها در اردیبهشت سال ۱۳۲۰ش، به اوج خود رسید. با استفاده از همین قانون بود که عُمّال رژیم پهلوی به املاک وقفی دست‌اندازی کردند و فاجعه فروش اراضی موقوفه را رقم زدند. از سوی دیگر، با تعطیلی بسیاری از شعائر و آداب مذهبی در حرم مطهر، موقوفه‌های آنها هم معطل ماند و بهانه‌ای به دست عوامل رژیم داد تا با خیال راحت‌تر دست به غارت منابع مالی بزنند.

تخریب بزرگ و عوارض ناگوار آن: یکی از اقداماتی که در دوره پهلوی دوم و با بهانه توسعه بافت اطراف حرم رضوی صورت گرفت، تخریب بزرگ بود؛ تخریبی که بدون توجه به الزامات و ضروریات آن، اواخر سال ۱۳۵۳ش آغاز شد و طی چند ماه، تمام ظرفیت معماری، فرهنگی و اقتصادی ۱۲۰۰ ساله بافت افراد حرم را با خاک یکسان کرد. همان‌طور که زنده‌یاد عزیزالله عطاردی در جلد نخست کتاب ارجمند «فرهنگ خراسان» می‌نویسد، ولیان که با وساطت اسدالله علم، نایب‌التولیه آستان‌قدس شده‌بود، به شرط اجرای این طرح به مشهد فرستاده‌شد و بلافاصله و بدون مطالعه، آن را با خشونت تمام اجرا کرد. در این طرح سه هزار و ۲۰۰ مغازه، ۲۱۹ هتل و مسافرخانه، ۲۵۰ منزل مسکونی، ۵۷ سرا و بازارچه قدیمی با ارزش تاریخی و ۳۵ اثر باستانی، محو شد و شش هزار مرکز کسب از بین رفت. تبعات این تخریب بی‌حساب و کتاب، فقط نابودی بافت اطراف حرم که از زمان احداث فلکه حضرت در دوران رضاشاه آغاز شد و همین‌طور بیکاری هزاران شاغل در بازارهای اطراف حرم مطهر نبود؛ این اقدام، یک هجمه آشکار و بی‌رحمانه به میراث فرهنگی موجود در حرم رضوی و اطراف آن به حساب می‌آمد که تبعات غیرقابل جبرانی به بار آورد و بخشی از یک استحاله فرهنگی بزرگ بود.

سمت و سوی چنین اقداماتی در واقع هجمه به سنت‌ها و شعائری محسوب می‌شد که برای قرن‌ها ذیل فرهنگ رضوی تعریف شده و بالیده بودند و ادامه این مسیر، می‌توانست به نابودی این ظرفیت عظیم و ۱۲ قرنه منتهی شود؛ تهدیدی که با انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی از بین رفت و آستان‌قدس عصر جدید و بی‌سابقه‌ای از توسعه مادی و معنوی را در تاریخ خود تجربه کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.